خلقت در مقابل تکامل ♦ فسیل ها
فسیل های انتقالی
مدل تکاملی فرض میکند که هر چیزی که امروز میبینیم، نتیجه مجموعهای از تغییرات مداوم است که گونههای جدیدی را از گونههای موجود تولید کردهاند که نسبت به پیشینیان خود تکامل یافتهتر هستند. و حتی از زمان داروین، پیشبینیها به شدت با یافتن انتقال بین گونهها در پرونده فسیلی مرتبط بود. اگر میلیونها و میلیونها موجود زنده به آرامی ویژگیهای جدیدی را ایجاد کردهاند، این بدان معناست که بقایای آنها باید در فسیلها پیدا میشد.
اما برخلاف این پیشبینی، فسیلها داستان کاملاً متفاوتی را روایت میکنند. به جای انتقال بین گونه ها، شواهد نشان داده شده توسط فسیل ها این است که گونه های جدید به طور ناگهانی و کاملاً شکل گرفته ظاهر می شوند. حتی بیشتر از آن، به خوبی شناخته شده است که رکوردهای فسیلی چندین "انفجار" را ثبت می کنند که نه تنها تعداد کمی، بلکه تعداد زیادی از گیاهان و جانوران پیچیده جدید به طور ناگهانی ظاهر می شوند بدون هیچ نشانه ای از انتقال یا اجداد. با این حال، تکاملگرایان هنوز فکر میکنند که آن «حلقههای گمشده» روزی آشکار میشوند و در نهایت نظریهشان ثابت میشود.
یکی از مهمترین انتقالهایی که تکاملگرایان فرض میکنند، انتقالی است که از دایناسورها پرندههایی را تولید کرده است. حتی با وجود اینکه هیچ مدرکی در فسیلها مبنی بر تبدیل پاهای دایناسور به بال پرندگان وجود ندارد، اما تکاملگرایان همچنان تأیید میکنند که این همان چیزی است که واقعاً اتفاق افتاده است. آنها بر این باورند که اندام جلویی برخی از دایناسورها تا زمانی که به بال تبدیل شدند، به اندام های جلویی بلندتر تبدیل شدند. و همچنین اندام های عقبی کوتاه شده اند تا اندازه و شکل پاهای پرنده را به دست آورند.
این داستان بسیار جالب است اما اثبات آن سخت است. نه تنها سابقه فسیلی آن انتقال را نشان نمی دهد، بلکه توضیح این نوآوری ها از نظر اطلاعات ژنتیکی نیز دشوار است.
گاهی اوقات، گونه هایی که دارای برخی ویژگی های مشترک با گونه های دیگر هستند، توسط تکامل گرایان به عنوان "گونه های گذار" در نظر گرفته می شوند. به عنوان مثال، تکامل از حیوانات خشکی به ولز توسط تکامل گرایان توسط یک سری حیوانات ثابت می شود که توسط خودشان به ترتیب دلخواه انتخاب و مرتب شده اند. آنها با چند حیوان نیمه آبزی مانند Pakicetus (یک حیوان کاملاً زمینی مانند گرگ) شروع می شوند، با Ambulocetus و سایر حیوانات نیمه آبزی مربوط به فوک ها، شیرهای دریایی و شیر دریایی ادامه می دهند. سپس، آنها با حیوانات تمام آبزی مانند بازیلوزاروس و دورودون که مربوط به ولز بودند، ادامه میدهند. بنابراین، اشکال انتقال در واقع حیواناتی هستند که به ترتیب خاصی انتخاب شدهاند و شکافهای مورفولوژیکی زیادی بین آنها وجود دارد.
چیزی مشابه با تکامل لاک پشت ها و پوسته آنها اتفاق می افتد. به جای انتقال واقعی، تکامل شناسان فهرستی از گونه های مختلف لاک پشت هایی را که زمانی می زیسته اند منتشر کرده اند. و ترتیب چیدمان آنها دلیل بر تکامل آنها گفته می شود.
اما سوابق فسیلی برای خود فرآیند در حال تکامل مدرکی ندارند. اگر انتقال ها واقعی باشد، پس سابقه فسیلی باید حاوی تعداد زیادی موجودات واسطه بین گونه ها باشد، که این اتفاق نمی افتد. شکافهای مورفولوژیکی بزرگی بین گونهها وجود دارد، حتی برای آنهایی که «انتقال» نامیده میشوند. تنها چیزی که می توانیم از آن مطمئن باشیم این است که حیواناتی با ویژگی های مشترک وجود داشته اند که در همان زمان زندگی می کردند.
با خواندن مقالات زیر می توانید درک کنید که هیچ گونه گذار واقعی بین گونه ها وجود ندارد و همه "به اصطلاح گذارها" کم و بیش تخیل انسان هستند. گونهها در فسیلها به طور ناگهانی و کاملاً شکل گرفته ظاهر میشوند و این گونه ظاهر میشوند نه به این دلیل که در دورههای مختلف زندگی میکردهاند، بلکه به این دلیل که در مراحل مختلف سیل دفن شدهاند.